رستا جانرستا جان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

رستای دنیای ما

هجده ماهگی

1396/11/16 0:27
نویسنده : مامان الهه
263 بازدید
اشتراک گذاری

نفس ترینم. چه کنم با شیطنتها و دلبریها و زبون ریختنهات.... گاهی اینقدر شیرین میشی که دلم میخواد درسته قورتت بدم .گاهی اینقدر بداخلاق و بد اخمی و گریه امونت نمیده که دلم میخواد یه گوشه کنجی پیدا کنم دور از هیاهوی درون و بیرون تو کمی برا خودم خلوت کنم.

حرف زدنت روز به روز داره بهتر میشه دایره لغاتت گسترده تر و علاقه ات برا بازگو کردن حرفهای ما ستودنیه.به یادگار مینویسم روی دیوار این خونه تا یادم نره دلبری کردنهات رو با کلمات نصفه نیمه ای که ادا میکنی:

دایی؛چایی

دِیدون؛زیتون

إما؛خرما

ایار؛خیار

مو؛موز

آبیده؛خوابیده

بازینیشه؛باز نمیشه

بیس؛سیب

اُداااد؛افتاد

یفت؛رفت

منووون؛ممنون

ماس؛ماست

اتا؛رستا

بشینم.پاشو بیا رو کامل ادا میکنی .جمله آب بده و به بده رو خیلی وقته میگی خواهری رو عاجی صدا میکنی،عاشق برگشتن یسنا از مدرسه ای تا بتونی از غفلتش استفادهدکنی و کیفش رو بریزی بیرون .از بیرون که میایم شما مسول باز کردن در جاکفشی هستی و تا هر سه تامون کفشهامون رو داخل جا کفشی نذاریم خیالت راحت نمیشه . در خونه رو شما بابد ببندی که ممکنه چند دقیقه ای دلت بخواد همونجا وایسی و در رو نبندی... گاهی اخرش با گریه مجبوریم که در ورودی رو ببندیم . به محض اینکه بخوام سفره جمع کنم شما بدو بدو میری سفره پاک کن میاری و هیچ کس اجازه نداره غیر از خودت سفره و سفره پاک کن رو ببره و بیاره. دلبرک شیرین زبونم عاشقتم باهمه گریه ها و خنده هات

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)